پارت ۳ جونگ کوک
دستمو شستم داشتیم برمیگشتیم که دیدیم داخل همون شهر بازی یه اتاق خیلی بزرگ بود که همش از گل پیچک درست شده بود خیلی قشنگ بود بهش گفتم بریم توی اون اتاق گفت باشه
جونگکوک:
رفتیم توی اون اتاق خیلی بزرگ بود شبیه یه خونه بود خیلی هم قشنگ بود
ا/ت:
من داشتم از پله های خونه میرفتم بالا که خوردم زمین صدامو شنید و اومد بغلم کرد وای تپش قلبم خیلی زیاد شده بود راستش خیلی جذاب بود حس عجیبی داشتم رفتیم طبقه پایین که گوشی من زنگ خورد
جونگکوک:
گوشیش زنگ خورد دوستش بود مثل اینکه حدود یک ساعت دیگه باید میرفت ولی اون همون موقع گفت که باید برم داشت میرفت که دستشو کشیدم اومد نزدیکم خیلی بهم نزدیک بود قلبم داشت از جاش در میومد
ا/ت:
دستمو کشید رفتم تو بغلش نگاهش کردم و دیونش شدم لپام گل انداخته بود خیلی خجالت کشیده بودم تا اینکه..............
برای پارت های دیگه حمایت کنید
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#نفر_بعدی_ننه_هیتر_است
#کیپاپر_ها_متحد_هستند
جونگکوک:
رفتیم توی اون اتاق خیلی بزرگ بود شبیه یه خونه بود خیلی هم قشنگ بود
ا/ت:
من داشتم از پله های خونه میرفتم بالا که خوردم زمین صدامو شنید و اومد بغلم کرد وای تپش قلبم خیلی زیاد شده بود راستش خیلی جذاب بود حس عجیبی داشتم رفتیم طبقه پایین که گوشی من زنگ خورد
جونگکوک:
گوشیش زنگ خورد دوستش بود مثل اینکه حدود یک ساعت دیگه باید میرفت ولی اون همون موقع گفت که باید برم داشت میرفت که دستشو کشیدم اومد نزدیکم خیلی بهم نزدیک بود قلبم داشت از جاش در میومد
ا/ت:
دستمو کشید رفتم تو بغلش نگاهش کردم و دیونش شدم لپام گل انداخته بود خیلی خجالت کشیده بودم تا اینکه..............
برای پارت های دیگه حمایت کنید
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#نفر_بعدی_ننه_هیتر_است
#کیپاپر_ها_متحد_هستند
- ۴.۷k
- ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط